Sonntag, 23. März 2008

باد تکانی داد
به شاخه های درختان لخت
که، زمستان
جامه هایشان دریده بود
گویا که، باد
با نوید دوباره ی پوشش
با بوی عشق و زندگی
به شاخه های خشک
رسیده بود
خاک های یخ زده و
پوک شده
ز سرمای سخت
با وزش باد
به سبزه و بویی نمیده بود
سنجاب کوچکی
که، به خوابی عمیق بود
با وزش چکاچک
باد بهاری
از خواب جست
از اندرون لاله
نگاهی به خویش
نگاهی به دورخویش
همچو که، وزوزه ی باد را
شنیده بود
گل های سریخی
به سوی طلوع خویش
عطری فکنده
واز سر خمیده بود



اسکنبیل

Keine Kommentare: