بستند دهان ها را
کندند زبان ها را
چشمان هزاران را
از کنده درآوردند
با نام خدا و دین
دستان جوان ها را
بستند به زور و زر
بازوی دلیران را
کردند به مکرشرشر
تفسیر برآوردند
با نام خدا ودین
افکار پریشان را
کردند خرافاتی
بس آیه محدث گفت
با حیله چو جادوگر
این را به همه گفتند
با نام خدا ودین
بی چاره تهی دستان
افتاده به چاه دین
پوسیده طناب چاه
رفتند به سر تا خین
لعنت به تو ای سرگین
با نام خدا ودین
تو زاده هندویی
رحمت نه، که زالویی
تخم سگ و جادویی
کفتار زمان گویی
با نام خدا ودین
کندند زبان ها را
چشمان هزاران را
از کنده درآوردند
با نام خدا و دین
دستان جوان ها را
بستند به زور و زر
بازوی دلیران را
کردند به مکرشرشر
تفسیر برآوردند
با نام خدا ودین
افکار پریشان را
کردند خرافاتی
بس آیه محدث گفت
با حیله چو جادوگر
این را به همه گفتند
با نام خدا ودین
بی چاره تهی دستان
افتاده به چاه دین
پوسیده طناب چاه
رفتند به سر تا خین
لعنت به تو ای سرگین
با نام خدا ودین
تو زاده هندویی
رحمت نه، که زالویی
تخم سگ و جادویی
کفتار زمان گویی
با نام خدا ودین
اسکنبیل