Donnerstag, 31. Januar 2008

نور ظلمت از ره آمد
بوی خون را همره آورد
غنچه خشک امید
در ماه بهمن
یخ زد و تاریک
در سردابه تاریخ آویزان
گورکن از راه آمد
زنده ها را کشت
مرده ها را از کفن بیرون کشید و
تازیانه بر چروکان استخوان ها زد
یاد تاریخی که، تازی تاخت بر ما
زنده گردید
مردم بیچاره در مرداب باور
غوطه ور
هر لحظه
فروتر
در لجن زاری به آن باور
پشم گورکن در کتابی دیده شد
عکس او هم در کنارش چیده شد
وبه شب
زالوی افکار او
..........تشنه
زوزه های گورکن مردم فریب و
هم صدایانش چو یک ارکستر
که، مردم را به سیم ساز ها
آویخت
وطن ایران چو قبرستان
به مردم رعشه وارد کرد
برای زنده ماندن
خلیج فارس رابخشید
خزر را روس ها بردند
و اروندرود شد شط العرب
و هیرمند هم ز هامون
رویگردان شد
به نامردی
سگ تازی
گرفته پاچه ایران وایرانی
و
فردا
کل ایران می شود ویران

اسکنبیل

Keine Kommentare: