Sonntag, 6. Januar 2008


ای کاش نمی آمد
امروزه ز دیروزم
فردای ز امروزم
ای کاش نمی آمد
دیروز که، برما رفت
امروز کجا می رفت؟
فردا ز پی امروز
ای کاش نمی آمد
بشکسته سبوی دل
در سایه هر دردی
میخانه ز مسجد به
می گرنخوری سردی
روزانه وهر روزی
ای کاش نمی آمد
ز آن سرکه جوشیده
ناید می پوییده
از خم که، نروییده
آن روز نکوهیده
ای کاش نمی آمد
فرسوده شده گیتی
از قافله ایام
زنجیر شب وروزش
وابسته امروزی
ای کاش نمی آمد
این دل شده بتخانه
بت مانده چو جانانه
وامانده چو ویرانه
پس مانده دیروزی
ایام نشد روزی
ای کاش نمی آمد


اسکنبیل

Keine Kommentare: