Dienstag, 15. Januar 2008

من شکل چاه دیدم و اوانتهای چاه
من طول راه دیدم و او انتهای راه
من کوه را ندیدم و او دید کوه و کاه
من خویش را ندیدم و او دید مهر وماه
من خاک را به چوب جفا راندم از خودم
او خاک را ستود به مانند قبله گاه
بیگانگان مرا به هیاهو فریفتند
فریاد برسر ایران به اشک و آه
ایرانیان سرود غم جان سروده اند
ما خفته در خیال شب تازیان تباه
ترک وطن ز شاه و رسید وحشتی بزرگ
درمانده گشته ام به دنبال یک نگاه
من را ببخش وارث کوروش به نام خود
نام تو زنده است برایم به هر نگاه


اسکنبیل

Keine Kommentare: