Montag, 10. Dezember 2007

ای کاش بی ستاره
ای کاش پر فروغ
از روی آسمان
دو سه خورشید
سوی این کره آبی بی فروغ
بی وقفه نور بود
خورشید ما یکی بود
که، روزا به شب رسد
ماها نیازمند نور بودیم
تا به شب
هر ساعتش به روز در آید
نه آن که، شب
گر جای خاک شیشه بروید
شاید که، نور او
بتواند
روشن کند تمام زمین ما
دیگر شبی نباشد و
تاریکی زمان
از هرچه روشنی است
گُریزد
آن روشنایی خورشیدها
جارو کنند برای ابد
تخم سیاه شبانه را
من را کنار نور نشانید وقت مرگ
مرگم نمی رسد
مگر ا ز ترس روشنی
تنها به نور می نگرم
...تنها

اسکنبیل

Keine Kommentare: