دانه ای از تک درخت افتاد
اما در مسیر باد
در گذرگاهی به باد آباد
باد آمد
دانه را همراه کرد
،همره آن کاروانی که
پر از کاه و غبار و ماسه بود
همره آن قافله
ناهمگن و ناباب
از صدای وزوز خاشاک
از غبار و ماسه پر خاک
باد شد خسته و درمانده
کاروان بی کاروان سالار
در کنار چشمه ای روشن و پر از آب
اما شور و
گاهی تلخ
در کنار خرمنی از آب
در کنار چشمه مرداب
دانه شد آبستن از این آب
از دو سو شد دانه در پر تاپ
ریشه آن دانه کم کم رفت
درعمقی به تاریکی
که، شاید
آب شیرینی بیابد
و برویاند
و ز دگر سو
برگ های کوچکی با ناز
سر در آوردند
چابک و چالاک
که، سازند ساقه و برگی
و شاید سایه ای بر خاک
و یا هم دانه دیگری
در کوچه افلاک
برای مردمی که، سال ها
از آب شور و تلخ
آن مرداب نوشیدند
باشد کامل و بی باک
اما در مسیر باد
در گذرگاهی به باد آباد
باد آمد
دانه را همراه کرد
،همره آن کاروانی که
پر از کاه و غبار و ماسه بود
همره آن قافله
ناهمگن و ناباب
از صدای وزوز خاشاک
از غبار و ماسه پر خاک
باد شد خسته و درمانده
کاروان بی کاروان سالار
در کنار چشمه ای روشن و پر از آب
اما شور و
گاهی تلخ
در کنار خرمنی از آب
در کنار چشمه مرداب
دانه شد آبستن از این آب
از دو سو شد دانه در پر تاپ
ریشه آن دانه کم کم رفت
درعمقی به تاریکی
که، شاید
آب شیرینی بیابد
و برویاند
و ز دگر سو
برگ های کوچکی با ناز
سر در آوردند
چابک و چالاک
که، سازند ساقه و برگی
و شاید سایه ای بر خاک
و یا هم دانه دیگری
در کوچه افلاک
برای مردمی که، سال ها
از آب شور و تلخ
آن مرداب نوشیدند
باشد کامل و بی باک
اسکنبیل

Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen