Dienstag, 27. November 2007

این همان عشق است رو در روی من
توتیای خاک او شد کوی من
جان اگر باقی بماند در بدن
پیشکش باشد به او ازسوی من
هر وجب از خاک او گلزار هست
بارش سنگش ببارد روی من
من کجا و تربت یاران کجا
کوه غم در غربت آمد سوی من
روشنی گر آشتی آرد به بار
کورسویی بایدش از خوی من
این نفس را گر شمار زندگی است
در خراباتی، ندانی چون من
من به یاد نام و خاکش زنده ام
نام و خاکش زنده باد از سوی من


اسکنبیل

Keine Kommentare: